سو تیام

سو تیام

موسیقی سنتی ایران
سو تیام

سو تیام

موسیقی سنتی ایران

زندگی نامه "استاد علی تجویدی "

استاد علی تجویدیاستاد علی تجویدی، متولد 1289 خیابان ری تهران.زندگی هنری او را با قلم خودش بخوانیم:(( مقدمات را نزد پدرم و هادی تجویدی (برادرم) آموختم. در 12 سالگی دستگاههای ایرانی را می شناختم. مرحوم ابوالحسن صبا چون نزد پدرم نقاشی کار می کرد به منزل ما رفت و آمد داشت و از همان موقع با ایشان اشنا شدم. اولین سازی که آموختم تار بود ضمنآ موقعی که در دبیرستان تحصیل می کردم به گروه پیش آهنگی وارد شدم و فلوت آموختم و با نت آشنایی پیدا کردم. در 16 سالگی به کلاس حسین یاحقی رفتم و پس از 6 ماه نزد ایشان به آموختن ویولن مشغول شدم و سپس به کلاس مرحوم صبا رفتم و 6 سال نزد این استاد به فراگرفتن موسیقی و نوازندگی ویولن پرداختم، در ضمن سه تار و ضرب را هم نزد ایشان یاد گرفتم و برای پیشرفت تکنیک ویولن بنا به توصیه ایشان 3 سال نزد یک استاد خارجی کار کردم و نیز به وسیله یکی از دوستانم با حضرت حاج آقا محمد ایرانی و جناب رکن الدین مختاری و سایر موسیقی دانان ایرانی از جمله نورعلی برومند و مرحوم طاهر زاده و مرحوم قهرمانی آشنا شدم. در حقیقت دستگاههای کامل ایرانی و تصانیف مرحوم شیدا را نزد این بزرگواران اموختم. و چون ذوق آهنگسازی داشتم بنا به توصیه آقای رکن الدین مختاری به ساختن آهنگ پرداختم و برای آشنایی بیشتر به فن آهنگ سازی و همچنین ارکستراسیون و هامونی مدتی مثل یک طلبه نزد چند استاد به تحصیل پرداختم و در کلاس کنسرواتور آزاد موسیقی نام نویسی کردم. از 27 سال پیش در رادیو مشغول کار نوازندگی، آهنگسازی، عضویت کمیسیون موسیقی و سرپرستی و رهبری ارکستر هستم. و آهنگهایی به صورت ترانه ساخته ام که بیشتر در برنامه گلها اجرا شده است. اشعار آنها را اغلب آقای رهی معیری و بیژن ترقی و معینی کرمانشاهی ساخته اند. شعر چند ترانه را هم خودم ساخته ام.((
تجویدی هنرمندی است محقّق، متجسّس و پژوهشگر، آهنگهای وی را می توان بعد از شیدا و عارف قزوینی بهترین آهنگهایی دانست که بر اساس موسیقی سنتی استوار است. تجویدی به مبانی هارمونی(علم هماهنگی) واقف و بنابراین از دید آهنگسازی، برتر و بالاتر از بسیاری از همگنان معاصر خود است. بیش از 70 آهنگ زیبا و موزون برای برنامه گلها ساخته است و ثمره فعالیتهای بعد از انقلاب وی انتشار دو جلد کتاب و ساختن آهنگهای زیادی روی اشعار آقای بیژن ترقی می باشد. او می گوید:((من به یاد ندارم که آهنگی ساخته باشم که انگیزه نداشته باشد. آهنگ بدون انگیزه هیچ وقت تاثیرگذار نخواهد بود.((
نام علی تجویدی در "دایرة المعارف رجال قرن بیستم" که توسط موسسّه
   (American  Biographical Institute)ABI 
در سال 1998 میلادی منتشر شد،ذکر گردیده است.این کتاب مخصوصآ مورد استفاده اشخاصی قرار می گیرد که از آن به عنوان مرجع و مآخذ بزرگان امروز جهان استفاده می کنند،این نشان میدهد که علی تجویدی در ردیف موسیقی دانان طراز اول دنیا قرار دارد و باید قدر او را بیشتر از این بدانیم، ولی جای بسی افسوس که در رسانه های داخلی هیچ خبری از او نمی شنویم و هم اکنون این مرد بزرگ در بستر بیماری به سر می برد و یادی از او نمی شود. به نظر من اگر استاد تجویدی فقط بیایند جلوی دوربین تلویزیون و خاطرات خود با استاد صبا و بنان و دلکش و دیگر بزرگان را برای ما تعریف کنند، از شنیدن آنها سیر نخواهیم شد. اما چرا این امر صورت نمی گیرد قضاوت را به خودتان واگذار می کنم. واقعآ بد دردی است که جوانان ما فکر می کنند تمام موسیقی ایرانی در وجود همان آقایی که همیشه در تلویزیون آواز می خواند خلاصه می شود.

 

رهی معیری

محمد حسین رهی معیّری فرزند مرحوم محمد حسن خان موید خلوت نوۀ نظام الدوله معیّرالممالک از اعقاب عارف ربانی قرن چهارم هجری،با یزید بسطامی، دهم اردیبهشت ماه 1288 هجری شمسی در تهران چشم به جهان گشود و در 24 آبان ماه سال 1347 شمسی به سرای باقی شتافت و در مقبره ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.

کسانی که با شعر و ادب، انس و الفتی دارند، رهی شاعر بلند نام معاصر را به خوبی می شناسند، زیرا شخصیت و شیوه خاص او در شهر گفتن شیفتگان بی شماری دارد.
اشعار رهی آینه ای است از روح پاک و بی آلایش او، مناعت و استغنای طبع و صفای باطن او از گفتارش به خوبی هویداست. چنانچه خود او گفته است.
              ما را به آفتــابِ فلــک هــــم نیاز نیست
              این شوخ دیده را، به مسیحا گذاشتیم
              بالای هـفت پردۀ نیــلی اسـت جای ما
             پا چون حـــباب، بر ســـر دریا گذاشـتیم

از مادیات  گسسته و به معنویات پیوسته و به قول خود ((رفته و پا بر سر دنیا گذاشته و کار جهان را به اهل جهان وا گذاشته)).
با مطالعه و ممارست در آثار استادان بزرگ، تسلط خود را در سخن بدان پایه رسانیده است که روح مولانا را در قالب سعدی ریخته، گاهی با شور حال مولای روم و گاهی به پاکی خواجه شیراز و گاه به فساحت شیخ اجل سخن می گوید.

 

چشمه نوش

ما سرخوشان مست دل از دست داده ایم
همراز عشق و هم نفس جام باده ایم
* * *
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند
تا کار خود به ابروی جانان نهاده ایم
* * *
چون لاله مِی مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهاده ایم

بهر دلنشین

تا بــــهـــار دلــــنشین آمـــــده ســـــوی چـــمن
ای بــــهـار آرزو بــــــــر ســـــرم ســــــایه فکــــن
چون نســــیم نو بــــهار بر آشــــــیانم کـــن گذر
تا کـــــه گلـــــباران شــــود کلـــبه ویـــــــران من
                         * * *
تا بـــهـــــار زنــــــدگــــی آمــــــــد بیـــا آرام جان
تا نسیم از ســــوی گل آمـــد بیـــا دامـن کشان
چون ســپندم بر ســــر آتشنشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان
                         * * *
تا بــــهـــار دلــــنشین آمـــــده ســـــوی چـــمن
ای بــــهـار آرزو بــــــــر ســـــرم ســــــایه فکــــن
چون نســــیم نو بــــهار بر آشــــــیانم کـــن گذر
تا کـــــه گلـــــباران شــــود کلـــبه ویـــــــران من
                         * * *
بازا ببـین در حـــیرتـــم بشکــن ســکوت خلوتم
چون لاله تنها ببین بر چــــــــهره داغ حــســرتم
ای روی تــــو آیـــینه ام عشــــقت غم دیرینه ام
بازا چــــو گل در این بهار سـر را بنه بر سینه ام

زندگی نامه "استاد محمد رضا شجریان"

استاد شجریاناستاد محمد رضا شجریان در اول مهر 1319 شمسی برابر با 21 سپتامبر 1940 در شهر مقدس مشهد در خاندانی که هنر از هر دو سو موروثی بود،(خاندان پدر صوت دلنشین و خاندان مادری خوشنویسی و موسیقی) دیده به جهان گشود.
هنگامی که محمد رضا شجریان به دنیا آمد والدین او هرگز تصور نمی کردند که چه هدیه بزرگی به دنیای هنر و موسیقی تقدیم می کنند.
محمد رضا اولین فرزند خانواده شان بود.
مهدی شجریان پدر محمد رضا ، دارای صدای خوشی بود و مایل بود که محمد رضا را تحت تعلیم خود درآورد.
شجریان در کاستی به نام خاطرات پدر به عشق عمیقی که نسبت به پدرش داشته و در مورد صدای پدر وکودکی اش چنین می گوید:
پدرم متولد مشهد است. پدربزرگم حاج آقا سید علی اکبر طبسی یکی از مالکان مشهور طبس بود او صدای فوق العاده خوبی داشت ولی جز در محافل خصوصی و در نزد دوستان صمیمی جای دیگری نمی خواند. وقتی پدرم فقط 12 سال داشت پدر بزرگم فوت کرد و پدرم بهترین معلم آواز خود را از دست داد.
دوستان پدرم را به حاج آقا سید محمد عرب برای تلاوت قرآن معرفی کردند و
پس از سالها تمرین و ممارست وی بهترین معلم قرآن مشهد شد.
من به خوبی به خاطر دارم که وقتی 3 یا 4 ساله بودم صبح های جمعه جلسات تلاوت قرآن در منزل ما برگذار می شد.
مادرم به محمد شاطر خدمتگزارمان می سپرد که مرا نزد پدرم ببرد من از آنها خیلی خجالت میکشیدم و مرتبا پشت پدرم قایم می شدم در یکی از آن روزها من برای اولین بار آقا سید محمد عرب را دیدم او مرد پیری بود که یک عمامه سبز پوشیده بود. پس از آن جلسه پدرم مرتبا مرا با خود به جلسات قران می برد.
از وقتی 6 ساله بودم تا هنگامی که 19 سالم شد پدرم مرتبا مرا به جلسات تلاوت قرآن می برد وقتی به سن تکلیف رسیدم پدرم مرا صبح بیدار میکرد و میگفت با صدای بلند قرآن بخوانم در این تلاشها پدرم علت اصلی موفقیت من بود.
پدرم عاشق مذهب بود او به شاگردانش به خوبی قران درس می داد و معلم ماهری بود و تا سن 82 سالگی به تدریس ادامه داد.
در سال 1326 استاد شجریان وارد مدرسه 15 بهمن شد و در همان زمان شروع به تلاوت قران نزد پدر کرد به طوری که از 10 سالگی در مراسم و اجتماعات سیاسی آن زمان قران تلاوت می کرد.
اولین زمزمه های آوازی ایشان در دوره دبیرستان به کمک دائی شان و آقای جوان(معلم دانشسرا)آغاز شد.
ایشان در این باره می گویند:
اولین زمزمه ها و آواز من با همراهی دایی ام که فقط دو سال از من بزرگتر بود و تار میزد آغاز شد.
بعد در مشهد به پیرمردی برخوردم به نام آقای جوان که در واقع معلم موسیقی دانشسرا بود.
من در دانشسرای مشهد درس می خواندم و ایشان خیلی به من علاقه داشت تار خیلی خوب می زد و شاگرد علی اکبر خوان شهنازی بود ویولن هم می زد.
با ایشان هم کار می کردم و آواز می خواندم.
استاد در سال 1349 با خانم فرخنده گل افشان که ایشان نیز معلم دبستان بودند آشنا شدند و در شهر قوچان پای سفره عقد نشستند.
یک سال بعد در 29 مرداد 1341 در مشهد چشن عروسی بر پا شد و استاد زندگی مشترک خود را با خانم گل افشان آغاز کردند و 2 سال بعد به عنوان معلم مدرسه به شاه آباد منتقل شدند اما هم چنان موسیقی و آواز را رها نکرده و آموزش سنتور را برای اولین بار در مشهد نزد جلال اخباری آغاز کرد و ادامه داد تا نزد فرامرز پایور در تهران رفت.
استاد در سال 1345 به تهران مهاجرت کرد و پس از ورود ایشان به تهران براساس دعوت قبلی به نزد داوود پیرنیا مدیر برنامه گلها به اداره رادیو مهاجرت کرد و مرحوم پیرنیا پس از تست ایشان شیفته صدای وی شد به این ترتیب اولین برنامه استاد شب جمعه 15 آذر ماه با عنوان برگ سبز شماره 216 با همراهی استاد ورزنده از رادیو پخش شد و این همکاری تا استعفای استاد در سال 1355 ادامه داشت و 300 برنامه ضبط شد.
در تمام مدت همکاری استاد با رادیو و تلویزیون وی با نام مستعار سیاوش بیدکانی شناخته شده بود و این به علت مخالفت پدرش با موسیقی و آواز خواندن استاد بود به گفته خود استاد پدرش به شدت مذهبی بود و اصلا دوست نداشت که پسرش آواز کاز کند.
استاد در مورد آن دوران می گویند:
(وقتی به تهران آمدم و همزمان با کار در برنامه گلهای رادیو به کلاس درس اسماعیل مهرتاش در جامعه باربد رفتم و با ایشان ردیف های طاهرزاده را کار می کردیم پنج ماه از سال کلاسها در فضایآزاد برپا می شد بقیه ماه در یک کلاس کوچک و خفه جمع می شدیم.
در آن زمان همه مرا به عنوان خواننده گلها می شناختند و وقتی میخواستم از قسمت تئاتر به کلاس بروم همه مرا نگاه می کردند.
کلاسهای مهرتاش همیشه پر از شاگرد بود.
روزی به ایشان گفتم: چرا شما چند تا از بهترین شاگردانتان را انتخاب نمی کنید که فقط روی آنها کار کنید و هر شاگردی می آید شما به او اجازه میدهید که از کلاس استفاده کند او گفت اگر آنها خواننده خوبی نشوند شنونده خوبی خواهند شد.
همه ما استاد را دوست داشتیم ولی به سختی در این فضای شلوغ چیزی یاد می گرفتیم.
علاوه بر کلاس مهرتاش من در برنامه گلها با عبادی نیز کار می کردم.
با پا در میانی آقای نقیب که در آن زمان مسئول رادیو بود استاد عبادی به من درس دادند.
ایشان به من می گفت: که هنرمندنما ها فضای رادیو را خراب کرده اند و به من یاد داد چطور بخوانم و هر وقت خارج می خواندم و یا به خودی خود به اوج می رفتم به من تذکر می داد ما شب و روز کار می کردیم.
تاثیر گذارترین فرد در زندگی من استاد دادبه بود او مرا دگرگون کرد و حتی در شخصیت هنری من اثر شگرفی داشت.
من هشت سال با ایشان در شیوه دشتستانی کار کردم.
ولی آنچه که برای من ارزش دارد فکر و اندیشه این مرد بزرگ بود و شاید مهمترین بخش زندگی هنری من آشنایی با ایشان است و ایشان خیلی بیشتر از پدرم در من اثر گذاشت.
در سال 1356 در اعتراض به موسیقی رادیو را ترک کردم و گفتم نمی خواهم صدایم از رادیو پخش شود.
از آن سال به بعد موسیقی و صدای من مردمی تر شد چون در آن زمان مردم از رژیم دل خوشی نداشتند در نتیجه از رادیو و تلویزیون هم ناراضی بودند.
هنر دیگر شجریان در زمینه خطاطی است در این باره می گوید:
من خطاطی را از برادران میرخانی فرا گرفتم اما در امتحان شرکت نکردم زیرا نمی خواستم خطاطی را تا دوره عالی ادامه دهم هدف من این بود که خطم زیبا شود.
خطاطی هم مانند موسیقی زمان زیادی برای یادگیری احتیاج دارد و سخت ترین قسمت خطاطی خط نستعلیق است.
میرخانی نوازنده چیره دست کمانچه نیز بود اما او وارد حیطه موسیقی نشد.
در طی 40 سال فعالییت هنری استاد ایشان در بسیاری از کشورهای آسیایی و اروپایی و آمریکایی کنسرت داده اند.
ایشان در دانشگاههای بروکلی، کلمبیا ،هاروارد ، فیلیپین، شیکاگو شش کنفرانس در مورد موسیقی ایرانی برگذار کرده اند.
در 20 سپتامبر 1995 در یونسکو توسط فدریکو مایور دبیر کل یونسکو مدال پیکاسو که به شکل چشم پیکاسو بود(چون دنیا را به شکل متفاوتی می نگریست) به ایشان اهدا شد.
همچنین در روز 8 فوریه 2001 در ورزشگاه استیل لوس آنجلس جایزه گرمی برای کاست (بی تو به سر نمی شود) به استاد تعلق گرفت.
محمد رضا شجریان پنج فرزند دارد با نام های فرزانه، افسانه، مژگان و همایون از همسر اول و رایان از کتایون خوانساری همسر دوم ایشان .
مژگان شجریان نامی است که در اکثر کاستهای استاد به چشم میخورد ایشان دارای مدرک MS گرافیک هستند و به همراه همسرشان محمد علی رفیعی که مهندس است به کارهای طراحی کامپیوتری کاستهای استاد می پردازند.
همایون شجریان هم از سن 15 سالگی همراه پدر به کار خوانندگی مشغول است.
شجریان عاشق گل و طبیعت است و همه گلها را به خوبی میشناسد و با کشاورزی کاملا آشنایی دارد.
ایشان باغی در هشتگرد حوالی کرج دارد که آخر هفته ها در آنچه به گلکاری می پردازند.
و از بین خوانندگان قدیمی او کارهای قمرالملوک وزیری، بنان، ظلی، تاج اصفهانی و پاورتی است.

اسد الله ملک

اسداله ملک به سال 1320 در تهران محله دروازه دولت متولد گردید. وی که کودکی باهوش و با قریحه بود ، از همان اوان طفولیت دلبسته ترنمات موسیقی شده با ویلنی که در منزل داشتند پیش خود تمرین می کرد. او پس از چندی که پنجه هایش باسیم های ویلن آشنا و ملودی هایی فرا گرفت به استاد ابوالحسن صبا مراجعه کرد و مدتی طولانی از محضر استاد تجربیات بسیار اندوخت سپس به هنرستان موسیقی ملی رفت زمانی که اسداله ملک به هنرستان برای ثبت نام میرود، تقریبا با دست هایی پر وارد می شود چنان که یک دستش ویلن و دست دیگرش کمانچه و با استعدادی وسیع و شکوفا در این هنرستان وارد میشود ضمن تعلیم گرفتن از استادانی چون: ابوالحسن صبا، روح اله خالقی، علیمحمد خادم میثاق و غیره... در ارکسترانجمن موسیقی ملی به رهبری روح اله خالقی به نوازندگی می پردازد. ملک پس از اخذ دیپلم از این هنرستان، برای ادامه تحصیل در رشته موسیقی در دانشکده هنرهای زیبا نام نویسی کرد و از این دانشکده نیزموفق به دریافت لیسانس موسیقی گردید. ملک، پس از فوت استاد صبا، به عنوان استاد هنرستان، مدت سه سال در هنرستان موسیقی ملی تدریس و کلاس شادروان صبا را اداره می کرد. اسداله ملک در سن هفده سالگی رسما به رادیو راه یافت. وی در این سن با ساختن چهار مضراب معروف« گریه لیلی» در دستگاه « دشتی» تکنوازی را در این سال آغازکرد. این چهار مضراب با کوک مخصوص« ر، می، دو، لا»و چهار مضراب دیگری در اصفهان با کوک«دو،لالا،می»وی را به شهرت فراوان رسانید و از این زمان بود که او به آهنگسازی روی آورد و این اولین آهنگش را ، ترانه ساز معروف رادیو بیژن ترقی به نام «حکایت دل» شعر گذاشت که در زمان خود شهرت فراوان یافت، با گذشت زمان سایر خوانندگان رادیو آهنگ هایش را اجرا کردند و چون این آهنگ ها از اصالت خاص موسیقی سنتی ایران برخوردار بود، باعث شهرت هر چه بیشتر آهنگساز و خواننده آن می شد.سپس به همراهی ارکسترهای مختلف، به برنامه «گلها» راه یافت و در این برنامه با خوانندگانی مثل: حسین قوامی،محمود محمودی خوانساری، اکبرگلپایگانی، محمدرضا شجریان و کوروس همکاری کرد. ملک، ضرب شناسی را نزد حسین تهرانی آموخت و بعدها با این استاد نامدار برنامه های متعددی را در رادیو و تلویزیون اجرا کرد که نوارهای آن شاید هنوز باقی مانده باشد. از آن پس در برنامه تکنوازان با آقایان: احمد عبادی، رضا ورزنده، جلیل شهناز، فرهنگ شریف برنامه هایی اجرا کرد که خاطره آن هنوز در اذهان باقی مانده است. زمانی که مارسل استپانیان، ارکستر پاپ را در رادیو و تلویزیون تشکیل داد،عده یی از نوازنده های این ارکستر از موزیسین های فرانسوی بودند تنها ویلنی که در این ارکستر همکاری داشت اسداله ملک بود که در اجرای قسمت مربوط به خود آنچنان استادانه عمل کرد که به او لقب ساز«آرشه سحرآمیز» دادند. چندی بعد «یهودی منوهین» ویلنیست بزرگ دنیا که برای کنفرانس موسیقی جهان به ایران آمده بود وقتی ویلن ملک را در سالن آمفی تئاتر هنرهای زیبای کشور شنید از وی دعوت نمود تا در این فستیوال ها شرکت نماید و وی در فستیوال های لیون(فرانسه)، و نیز (ایتالیا)،پامپالونا(اسپانیا) همراه با آقایان : احمد عبادی ، حسین تهرانی ، حسین ملک و غیره... شرکت و در ونیز گروه آنان مقام اول موسیقی جهانی را نسیب خود کردند. اسداله ملک یکی از سلیست های خوب و موفق برنامه«گلها» بود به طوری که هر کس ساز سلوی او را می شنید بی اختیار تحت تاثیر پنجه های شیرین و «آرشه سحر» آمیزش قرار می گرفت. ملک، مدتی نیز با همکاری آقای منوچهر جهانبگلو، برنامه ای بنام:«نوایی از موسیقی ملی» را تنظیم کردند که بعد از «گلها» به عقیده عده ای از صاحبنظران، یکی از برنامه های خوب و موفق رادیویی موسیقی ملی بود

اسد الله ملک

بیداد استاد شجریان

بیدادیاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل ابر بهاران را چه شد
کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان محبت برنیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهر یاران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند
کس به میدان درنمی آید سواران را چه شد
زهره سازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی می گساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش
از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد

شعر : حافظ
با صدای استاد شجریان

آهنگ ساخته ی پرویز مشکاتیان

اردوان کامکار

اردوان کامکار ، در سال 1968 در سنندج کردستان متولد شد . او جوانترین عضو خانواده هشت نفره معروف "کامکار" است .او آموزش سنتور را از چهار سالگی نزد پدرش آغاز کرد.او کنسرتهای متعدّدی را با گروه "کامکارها"در ایران ، اروپا و امریکا اجرا کرده است . او همچنین مبتکر یک سبک جدید در نواختن سنتور می باشد که این سبک شباهت زیادی به نواختن پیانو دارد. این سبک که با نام "سنتور نوازی معاصر" شهرت یافته است به مرور زمان جایگاه خود را در بین جوانان علاقه مند پیدا می کند و دارای علاقه مندان خاص خود می باشد.از کارهای آقای کامکار در این زمینه می توان دو البوم "بر فراز باد" و "دریا"را نام برد که خوشبختانه این دو آلبوم در بازار موجود می باشند....

"سنتور نوازی معاصر" این اصطلاح نخستین بار توسط اردوان کامکار بر روی قاب البوم دریا به کار رفت. اردوان کامکار فرزند آخر خانواده "کامکارها" را می توان بنیانگذار و یکه تاز این شیوه قلمداد کرد. این هنر مند خلّاق به شیوه سنتور نوازی سنّتی ایران آگاهی و تسلّط کامل داشته و با استفاده از تجربیات گذشته و بکار بستن شیوه های نو توانسته سبکی را پدید آورد که در سنتور نوازی منحصر بفرد است. از ویزگیهای این شیوه استقلال کامل دو دست در حین نوازندگی، استفاده از مضرابهای حسّی و در عین حال پر قدرت ، قطعات پلی فونی ( چند صدایی)، کوکهای غیر مرسوم و استفاده از آکورد( که دست راست آکورد و دست چپ ملودی می نوازد) است که در موسیقی ایرانی کمتر دیده شده است. با وجود استفاده از تکنیکهای مدرن موسیقی حال و هوای این آثار به گونه ای است که ماهیت ایرانی بوده آن کاملآ محسوس است . در پایان باید گفت که موسیقی ایرانی حداقل در نوازندگی سنتور به اردوان کامکار مدیون است چرا که این هنر مند بزرگ ساز سنتور را از بن بست خارج کرد. نویسنده مقاله: "کورش قاسم زاده" -از شاگردان "اردوان کامکار"- Bassist و خواننده گروهای پاپ "آبید" و "پاییز"اردوان کامکاراردوان کامکار

به سکوت سرد زمان

به سکوت سرد زمان
به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی
نه کسی را درد زمان
بهار مردمی ها طی شد
زمان مهربانی طی شد
آه از این دم سردیها، خدایا (2)
نه امیدی در دل من
که گشاید مشکل من
نه فروغ روی مهی
که فروزد محفل من
نه همزبان دردآگاهی
که ناله ای خرد با آهی
داد از این بی دردیها، خدایا (2)
نه صفایی ز دمسازی به جام می
که گرد غم ز دل شوید
که بگویم راز پنهان
که چه دردی دارم بر جان
وای از این بی همرازی خدایا (2)
وه که به حسرت عمر گرانی سر شد
همچو شراری از دل آذر بر شد و خاکستر شد
یک نفس زد و هدر شد
یک نفس زد و هدر شد
روزگار من به سر شد
چنگی عشقم راه جنون زد
مردم چشمم جام به خون زد
آه .. دلبرم زنا شکیبی
با فسون خود فریبی
چه فسون نافرجامی
به امید بی انجامی
وای از این افسون سازی، خدایا (2)

><><><><><><><><><><><><>

خواننده و آهنگساز : استاد محمد رضا شجریان
اجرا شده در دستگاه ماهور
شاعر : جواد آذر

فرق دستگاه و آواز چیست؟

برای بسیاری از هنرآموزان در ابتدای کار این سوال مطرح میشود که مثلا چرا شور و ماهور و ..." دستگاه" و بیات اصفهان و دشتی و ... "آواز" نامیده میشوند .
برای توضیح این مسئله نخست باید بفهیم که اصولا دستگاهها چگونه از هم شناخته می شوند و چه فرقی با هم دارند .
برای آغاز دستگاه ماهور را در نظر بگیرید ، همانطور که برای نوازندگان تار و سه تار مرسوم است و می دانند پرده های ماهور در گام دو همگی بکار هستند ( یعنی ربع پرده و نیم پرده نیستند یا به عبارت دیگر سری و کرن و بمل و دیز نیستند ) ( البته نوازندگان ویلن و کمانچه معمولا ماهور ر یا سل می نوازند که به ترتیب دو دیز و فا دیز می شوند ) حال مهمترین مسئله ای که مایه تفاوت دستگاهی از دیگری می شود خارج شدن پرده ها از حالت بکار می باشد مثلا اگر در دستگاه " ماهور دو" یا به عبارت بهتر " گام دو" نت می کرن شود حالت ایجاد شده را آواز افشاری می نامند ولی اگر نت لا کرن و سی بمل شود حالت جدید را دستگاه شور می نامند یا اگر لا کرن و می بمل شود این حالت را آواز بیات اصفهان می نامند و ... .
توجه داشته باشید که این تغییر پرده ها فقط جنبه نظری ندارد و هنگام شنیدن حتی برای کسانی که آشنا به دستگاهها نیستند ، اینکه حداقل تغییری ایجاد شده واضح است به این صورت که مثلا هنگام شنیدن ماهور احساس شادی بیشتری نسبت به شور در انسان ایجاد می شود یا دستگاه چهارگاه احساس شکوه و عظمت بیشتری نسبت به مثلا دشتی که سوزناک تر است دارد . البته این قواعد هرگز کلی نیست و اصولا موسیقی چیزی نیست که استثنا نداشته باشد . مثلا آهنگ معروف " ای ایران " در دستگاه دشتی که عموما غم انگیز است توسط استاد روح الله خالقی تصنیف شده است که کاملا حماسی است و این مسئله به توانایی و ذوق و استعداد آهنگسازان دارد که بتوانند چنین هنر نمایی ها را انجام دهند والا میتوان گفت که 90% تصنیف های دشتی سوزناک هستند مثلا آهنگهای عارف قزوینی مانند " گریه کن " و " گریه را به مستی بهانه کردم " و آهنگهای مرتضی محجوبی مانند " کاروان " و " نوای نی " و آهنگ " آه سحر" از روح الله خالقی .
حال به بیان فرق دستگاه و آوازها می پردازیم :
اصولا آوازها زیر مجموعه دستگاه ها هستند یعنی آوازها از نظر پرده هایی که نواخته می شوند مانند آن دستگاهی هستند که جزو آن هستند یعنی مثلا ابوعطا در پرده های شور نواخته می شود فقط با این تفاوت که نت شاهد تغییر کرده است ولی هرگز نمی توان ماهور را در پرده های شور نواخت مگر در مرکب نوازی که یک گوشه دلکش ماهور منطبق برگوشه شهناز شور می شود .
تقسیم بندی بدین صورت است :
1- دستگاه ماهور شامل آواز راست پنجگاه می باشد .
2- دستگاه شور شامل آوازهای دشتی – ابوعطا – افشاری – بیات ترک و نوا است .
3- دستگاه همایون شامل دستگاه بیات اصفهان است .
4- دستگاه چهارگاه
5- دستگاه سه گاه
دسته بندی فوق را استاد علی نقی وزیری بنا نموده اند ولی قدما بر هفت دستگاه و پنج آواز معتقدند بدین صورت که راست پنجگاه و نوا را نیز دستگاه جداگانه به شمار می آورند ولی نوا نیز دقیقا در پرده های شور و راست پنجگاه نیز در پرده های ماهور نواخته می شود که به این علت تقسیم بندی وزیری علمی تر به نظر می رسد .
البته عده ای نیز بر نظریه دوازده دستگاه معتقند چون واقعا اگر جنبه نظری را کنار بگذاریم دستگاه ها هنگام شنیدن کاملا تفاوت می کنند و دیگر اینکه برخلاف این تقسیم بندی ها بویژه در مورد دستگاه شور آوازهای آن کاملا متفاوت و گاهی شبیه دیگر دستگاه ها هستند مثلا بیات ترک بیشتر از اینکه شبیه شور باشد مانند ماهور است و افشاری شبیه نوا و تا حدی سه گاه می باشد .
نکته دیگر اینکه اصول مرکب نوازی
دقیقا مبتنی بر آگاهی از همین مطالب دارد و کسانی که بر این موارد تسلط داشته باشند براحتی می توانند از هر دستگاهی به دستگاه دیگر تغییر مقام بدهند و از نظر علمی هیچ محدودیتی برای مرکب نوازی وجود ندارد هر چند که تا کنون این کار برای همه دستگاهها مرسوم ( یا به عبارت بهتر اختراع نشده است ) نشده است .

سپیده استاد شجریان

ایران ای سرای امید............بر بامت سپیده دمید

بنگر کزین ره پر خون........خورشیدی خجسته رسید

اگر چه دلها پر خون است............شکوه شادی افزون است

سپیده ما گلگون است ِ وای گلگون است

که دست دشمن در خون است

ای ایران غمت مرساد

جاویدان شکوه تو باد

 

راه ما راه حق راه بهروزی است........اتحاد اتحاد رمز پیروزی است

صلح و آزادی جاودانه در همه جهان خوش باد یادگار خون عاشقان،

ای بهار تازه جاودان در این چمن شکفته باد

 

"زندگینامه شهرام ناظری"

"زندگینامه شهرام ناظری"

شهرام ناظری

شهرام ناظری به سال ١٣٢٨در کرمانشاه دیده به جهان گشود . صدای خوش در خانواده ی او موروثی بود و شهرام نیز از این عطیه ی الهی بی بهره نبود . از همان کودکی کار فراگیری را نزد پدر آغاز نمود . پدر او بجز آواز ، با ”سه تار“ نیز آشنایی داشت .

”شهرام ناظری“ با تکیه بر استعدادها و توانایی های خویش و همچنین با توجه به تمرین های مداوم ، به مهارت و تبحر قابل توجهی در این عرصه دست یافت ، تا آنجا که از سن ٩ سالگی در رادیوی ”کرمانشاه“ به اجرای برنامه پرداخت !

وی از مکتب : عبدا... دوامی ،‌ نور علی برومند ، محمود کریمی ، عبدالعلی وزیری ، حسین قوامی و نهایتاً محمدرضا شجریان آواز را فرا گرفت و از اساتیدی چون احمد عبادی ، محمود تاجبخش ، جلال ذوالفنون ، محمود هاشمی و بیگجه خانی نواختن سه تار را آموخت .

وی چندی پیش در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا ضمن ابراز نارضایتی از بستر نامناسب فعلی برای ارائه ی آلبوم و اجرای کنسرت گفته بود : ”در سالهای اخیر بستر مناسب برای فعالیت مستمر وجود ندارد . در کارها دیگر انگیزه نیست و کارهایی که پیشنهاد می شوند بیشتر تقلیدی و یا تکراری هستند که این باعث شده به پیشنهادها پاسخ منفی بدهم .“

ناظری تصریح کرده بود : ”متأسفانه آهنگسازها هم دیگر حرفی برای گفتن ندارند ! آن تعداد از آهنگسازانی هم که دوره ای حرفی برای گفتن داشتند ، آثار گذشته شان را تکرار می کنند !“

وی در پاسخ به این سئوال که گویا وضعیت فروش آخرین آلبومش راضی کننده نیست ، گفته بود :”این آلبوم کار جدید من نبود و همین تأخیر در ارائه ، تأثیرگذاری اثر را کاهش می دهد . همانطور که ١٢ سال پیش قطعاتی از اشعار شاملو ، اخوان ثالث ، اسماعیل خویی و فروغ را با گروه آذر سینا در راست پنج گاه به مدت ٤ سال آماده کردیم که حتی مجوز ضبط آرشیوی هم نگرفت !“

گفتنی است شهرام ناظری دارای آثار ارزشمند زیادی است که از آن جمله می توان به : ”چاووش ٢، ٣،٤،٧،٨ “ ، ”موسی و شبان“‌ ، ”سعر و عرفان“ ، ”صدای سخن عشق“ ، ”لاله ی بهار“ ، ”گل همیشه بهار“ ، ”تابلوهای انقلاب“ ، ”افق خونین“ ، ”مرا عشق“ ، ”گل صد برگ“ ، ”یادگار دوست“ ، ”بشنو از نی“ ، ”کیش مهر“ ، ”بی قرار ، ”نجوا“ ، ”زمستان“ ، ”آتشی در نیستان“ ، ”در گلستانه“ و ”شور انگیز“ اشاره کرد .